متفکرانی نظیر آقای پیتر سنگه  – که بیشترین تاثیر را در توسعۀ مفهوم "یادگیری سازمانی" داشته اند –  معتقدند که میان بحث کردن و گفتگو تفاوت جدی وجود دارد.

آقای سنگه معتقد است که بحث کردن فرایندی است که  هدف اصلی آن قبولاندن نقطه نظرات خود به طرف مقابل است. طرف مقابل هم در صدد پاسخگویی بوده و همزمان سعی دارد نظرات خود را به کرسی بنشاند. درست مانند بازی پینگ پونگ که در آن طرفین قصد دارند که ضربه آخر را به توپ بزنند و توپ را در زمین طرف مقابل بخوابانند؛ در مباحثه نیز هر کسی قصد دارد حرف آخر را خودش بزند.

در گفتگو اما، هدف دیگری در کار است و آن عبارتست از: شنیدن نقطه نظرات طرف مقابل بدون پیش داوری یا تعصب و همزمان،بیان نظرات خویش بدون اصرار یا تحمیل.

در واقع در فرایند گفتگو، جریانی از معانی بین طرفین جاری میشود که در آن هرکسی آزاد و مجاز است که برداشت خود را از آن معانی یا ترکیبی از آنها داشته باشد.

نظریه پردازان سازمانی، معتقدند که هم گفتگو و هم مباحثه برای سازمانها و اعضای آنها ضروری هستند چرا که هریک کارکردها و ظرفیتهای خاص خود را دارند و نمیتوان آنها را بعنوان جایگزین یکدیگر بکار گرفت. در واقع تیمهای با تجربه و با درجۀ بلوغ بالا به راحتی از ظرفیتهای این دو ابزار استفاده کرده و به نتایج برجسته و سریعی دست می یابند.

لکن در اکثر سازمانها – به ویژه در شرکتهای ایرانی– معمولا گفتگو در مسائل شخصی و بصورت غیر رسمی بین اعضای صمیمی تر سازمان با یکدیگر اتفاق می افتد؛ در حالیکه موضوعات رسمی و کاری – مخصوصا بین واحدهای مختلف یا رده های مختلف سازمانی – بیشتر از مکانیزم مباحثه استفاده میشود که همین موضوع منجر به پر رنگ شدن مرزهای بین واحدها و تضعیف فرایند یادگیری جمعی و سازمانی میشود.

در بسیاری از سازمانها و بویژه در نمونه های سنتی تر آن، مکانیزم گفتگو بخاطر جنبه های دوستانه و کمتر جدی خود، بعضا ممکن است فرایندی زاید تلقی شود که موجب اتلاف وقت کاری و مفید اعضای سازمان میگردد. اینگونه سازمانها البته، بهای کم توجهی به فرایند گفتگو و کارکردهای مثبت آن را، از طریق پیر شدن سریع، عدم انعطاف کافی نسبت به تغییرات داخلی و محیطی، نرخ پایین یادگیری جمعی و یادگیری سازمانی و در نتیجه فقدان خلاقیت و دچار شدن به روزمرگی و بحران پردازی، خواهند پرداخت.

در سازمانی که فرایند گفتگو بین اعضای آن ساری و جاری است، یک نوع مفاهمه جمعی و هم فهمی مستمر و پویا شکل میگیرد که میتواند بستر و شرایط لازم را برای همسویی افراد و واحدها، مشارکت و کار گروهی، نوآوری و تحول سازمانی فراهم نماید.

امروزه به تحقیق روشن شده است که بیشترین پیشرفتهای علمی و اجتماعی بشر – حتی در زمینه هایی نظیر فیزیک – نتیجۀ گفتگو بین افراد درگیر و ذیربط در آن حوزه یا حوزه های مرتبط بوده است.

خوب است سازمانها و مدیران ما، اگر نه برای همۀ بخشهای سازمان خود، دست کم برای بخشهای فکری خود نظیر برنامه ریزی، تحقیقات، منابع انسانی،  و توسعه کسب و کارهای خود، اجازۀ استفاده از ابزار گفتگو را قائل شوند.